شعر های من
دینا جونم این شعر ها رو من برات خیلی می خونم که خیلی هم دوستشون داری برات می نویسم یادگاری داشته باشی عزیزم:
ای زنبور طلایی نیش می زنی بلایی زمستونو خوابیدی خواب بهار رو دیدی پاشو پاشو بهاره
گل اومده دوباره
عروسک قشنگ من قرمز پوشیده
تو رختخواب مخمل آبی خوابیده
یه روز مامان رفته بازار اونو خریده
قشنگ تر از عروسکم هیچ کس ندیده
عروسک من چشماتو وا کن
وقتی که شب شد انوقت لالا کن
حالا بریم حیاط با من توپ بازی آب بازی کن
توپ سفیدم قشنگی و نازی
حالا بیا با هم بریم به بازی
بازی چه خوبه با بچه های خوب
بازی می کنم با یه دونه توپ
چون پرت می کنم توپ سفیدم را
قل قل می خوره می ره به هوا
یک و دو و سه
چهار و پنج و شش
توپلو ام توپلو
صورتم مثل هلو
چشم و ابروم سیاهه
دست و پاهام کوتاهه
مامان خوبی دارم
می شینه توی خونه
می دوزه دونه دونه
پیرهن چین داره منو
بپوشم خوشگل بشم
مثل یه دست گل بشم