تولد مامان و بابا
دخمل قشنگم پنجشنبه 20 بهمن ماه تولد بابا علیرضا (و البته خودم) بود و یه جشن کوچولو خونه مامانی گرفتیم اولین بار بود که پیراهن دخترونه پوشیدی و برات هد بند زدم آخه هنوز موهای قشنگت در نیومده کلی خوشگل شده بودی و ذوقت رو کردیم عزیزم و البته اون روز اولین بار بود که صدای بلند خندیدنت رو شنیدیم وقتی عزیز رو دیدی و باهات شروع به حرف زدن کرد از خنده غش می کردی! عزیزدلم ان شا ا... سال دیگه خودت بزرگ شدی و تو جشن تولد منو بابایی کلی آتیش می سوزونی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی